انگار که هر چه هست در عالم نیست؛ یا هست...

۵ مطلب با موضوع «روانشناسی» ثبت شده است

موانع یادگیری-1 (تعمیم)

یکی از خطاهای شناختی و موانع بزرگ بر سر یادگیری، خطای "تعمیم" است.

اگر می خواهیم در یادگیری مهارت بیشتری داشته باشیم باید بدانیم ذهن های تنبل برای آنکه بتوانند خودشان را راحت کنند، با مشاهده ی یک یا چند مورد تجربه ی شبیه به هم دست به تعمیم (عمومیت بخشی یا قاعده سازی) می زنند.

تعمیم و قاعده سازی کار کارشناسانه می طلبد و به اقتضای هر رشته و رسته ای متد خاص خودش را دارد.

اما ما بی آنکه به شیوه های کشف قواعد و امور تعمیم یافتنی فکر کنیم و یا تخصصی در این زمینه داشته باشیم به سرعت با استقراء بسیار ناقص و تنها با مشاهده یکی دو تجربه ی تایید گر، مساله را تعمیم می دهیم.

تعمیم موجب می شود ذهن چشمش را بروی مثال های نقض و شواهدی که مخالف مشاهدات سابق اش باشد ببندد و از یادگیری محروم شود.

تعمیم موجب می شود ذهن در مواجهه با مشاهدات جدید با موضعی از پیش تعیین شده روبرو شود و نه تنها پیام مشاهدات جدید را در نیابد بلکه به صورتی جهت دار و تحریف شده با آنها روبرو شود.

ذهن باید یاد بگیرد با مشاهده ی یکی دو نمونه ی مشابه  به هم، آنها را سرجایش محفوظ نگه دارد و با چشمان کاملا باز مشاهدات جدید را بررسی کند.

برای بسیاری از ذهن ها اینکه مشاهدات شان را بدون تعمیم سر جایشان نگه دارند کار بسیار سخت و آزار دهنده ایست. 

صد البته که یکی از توانایی های ذهن، قاعده سازی است اما اگر این ارزیابی شتابزده و بدون رعایت اصول متناسب با رشته ی مربوط باشد مانع بزرگی بر سر راه یادگیری خواهد ساخت.

باید بپذیریم در زندگی قواعد بسیار کم تعدادی وجود دارند که به صورت کارشناسانه کشف شده باشند. 

باید تحمل کنیم که بسیاری از تجربیات و مشاهداتمان را بدون اینکه تحت یک قاعده کلی و یا تعمیم قرار بگیرند نگه داری کنیم.

یک ذهن چالاک و آماده برای یادگیری بسیار کارآمد تر از یک ذهن پر از تعمیم و قاعده است.

فعلا همین.

-----

بعد التحریر:

بسیاری از سایت های خبری-تحلیلی حتی معتبر برای جذب مخاطب بیشتر به انتشار تحقیقاتی دست می زنند که در مراحل اولیه هستند و تا تعمیم و قاعده سازی فاصله بسیاری دارند و مخاطبان بی آنکه به این مساله توجهی کنند صرفا به اعتماد اینکه این خبر و یا تحلیل در یک پایگاه نسبتا معتبر منتشر شده آن را در ذهنشان در رده ی قواعد و تعمیمات قرار می دهند.

هشدار: باید بدانیم در پایان بسیاری از تیتر های رسانه های حتی معتبر جای یک علامت سوال خالی است!

----

بعد از بعد التحریر:

تعمیم از چند جهت مخرب است یکی از نظر روانشناسی فردی: انسان را دچار اختلال در تحلیل مسائل زندگی می کند و اضطراب و افسردگی را دامن می زند.
از نظر روانشناسی بین فردی: رابطه ی صمیمی و همدلانه و همراه با درک دو طرفه را تهدید می کند.
کسب و کار: فرصت تصمیم گیری های مفید را می گیرد و راه درس گرفتن از اشتباهات جزئی و موردی را می بندد.
علوم انسانی: به تولید شبه علم منتهی می شود که تنه به تنه ی خرافات می زند.
علوم دقیقه (ریاضیات، قیزیک و مهندسی): به طور شتابزده به تولید نظریه های غیر کارشناسانه منتهی می شود که عواقب منفی مستقیم بروی زندگی انسان ها خواهد داشت.

 

مطالب مرتبط:

*مهارت یادگیری-1

*مهارت یادگیری-2

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مهدی تهرانی

مهارت یادگیری-2

1-یادگیری یک مهارت است. مثل خیلی از مهارت های دیگر. آموختنی است. می توان در یادگیری ماهر تر شد یا آماتور و ناشی بود.

2-می توان مهارت یادگیری را بهبود بخشید. می توان نسبت به آن بی تفاوت ماند و رشد نکرد.

3-برای بالارفتن مهارت یادگیری باید ذهن را آماده ی یادگیری کرد. ذهنی که آماده ی یادگیری است آماده ی اینست که در بنای داشته های قبلی اش احتمالا زلزله ای بیاید.

4-ذهن آماده ی یادگیری یک ذهن عافیت طلب نیست. ماجراجو و تنوع طلب است. 

5- ذهنی که آماده ی یادگیری است دلخوش و دلگرم به داشته های قبلی اش نیست بلکه داشته های قبلی اش صرفا پلی هستند برای رسیدن به آموخته ی جدید.

6-ذهنی که آماده ی یادگیری است مدام به دنبال جمع آوری مثال های نقض برای قانون هایی است که از پیش برای خودش فراهم کرده. و کمتر برای رسیدن به شواهد تائیدگر تلاش می کند.

7-ذهن ماهر در یادگیری، از اینکه تبصره ها و استثناء های قانون های قبلی اش را پیدا کند استقبال می کند.

8-ذهن ماهر در یادگیری، چند منبعی است. یعنی برای یادگیری به یک یا چند منبع محدود بسنده نمی کند و به منابع محتلف که ممکن است او را به سمت و سو های مختلف سوق دهند رجوع می کنند.

9-ذهن ماهر در یادگیری، نافع بودن بودن داشته های قبلی و آموخته های جدید را ملاک صرف وقت و انرژی می داند. یعنی هر چیزی را که می آموزد ابتدا باید نافع بودنش را دریابد.

10-ذهن ماهر در یادگیری، شاخ به شاخ نمی پرد و سعی می کند توسعه ی آموخته هایش را از همانجا و همانچه که از قبل در خود داشته شروع کند.

11-ذهن ماهر در یادگیری میان رشته ایست. یعنی به هیچ وجه در یک یا چند بعد به کسب آموزه محدود نمی ماند. 

12- ذهن ماهر در یادگیری توانایی تحمل تناقض ها و ابهامات و سوالات بی جواب را دارد.

13-ذهن ماهر در یادگیری، آموخته های جدیدش را به صورت اتمی و منفصل از بقیه در خودش نگه نمی دارد بلکه سعی می کند ارتباطی میان آن و آموخته های قبلی اش برقرار کند. این ارتباط الزاما به معنای تائید یا رد آموخته های قبلی نیست. بلکه فقط ارتباط است! 

در ذهن آماده ی یادگیری دانش ها، به صورت لینک های در هم تنیده و مدیریت شده قابل دسترس هستند.

14-میان مهارت در یادگیری و قدرت حافظه ارتباط خاصی وجود ندارد. و کارکرد لینک های پیوسته ی ذهنی نیز ربطی به قوه ی خافظه ندارند. مثلا ممکن است در زمینه ی شعر، هنگام مشاعره توانایی چندانی نداشته باشد اما اگر بخواهد درباره ی موضوعات بهم پیوسته ای صحبت کند شعر های مختلفی به فراخور نیاز و موضوع به یادش بیاید.

15-ذهن آماده ی یادگیری انگیزه محور و نیاز محور و موضوع محور است. اصلا برای تلنبار کردن و سنگین شدن به جمع اطلاعات نمی پردازد.

16-ذهنی که در یادگیری مهارت دارد، عجول نیست. بسیاری از چیزهایی را که آموخته را در سر جایش قرار می دهد تا خود بخود با سایر معلوماتش ارتباط مولکولی پیدا کند. و از خامی به پختگی در آید. این ذهن در یادگیری بسیار کند عمل می کند و سعی می کند فرصت نفس کشیدن و تازه شدن را به مغزاش بدهد. این ذهن می داند اطلاعات جدید با گذشت زمان تغییر ماهیت می دهند و آمادگی بیشتری برای پرداخت و پردازش پیدا می کنند.

17-ذهن آماده ی یادگیری هیچ موضوعی را فیصله نمی بخشد و همه ی پرونده ها را باز نگه می دارد.

18-ذهنی که آماده ی یادگیری است توانایی این را دارد که موضوعات را ساده سازی کند بی آنکه لطمه ای به آن ها وارد شود. در بسیاری موارد پیچیده سازی موضوعات نشان از تنبلی ذهن و نفهمیدن موضوع و وانمود کردن به دانستن است.

19-ذهن ماهر، ذهنی است که هنگام انتقال موضوعات پیچیده، با جزء جزء کردن و طبقه بندی کردن آن ها، موضوع را ساده سازی می کند.

20-ذهن آماده هنگام مواجهه با موضوعات چند پارامتری و وابسته و پیچیده بی آنکه گیج و پیچیده شود می تواند آنرا بیاموزد و به خود فرصت این را بدهد تا پارامتر ها و پیچیدگی ها را با گذشت زمان و به مرور، به موضوع اضافه کند.

21- ذهن ماهر در یادگیری، محدودیت های خاطرسپاری و پردازش اطلاعات خودش را در نظر می گیرد و لذا برای پردازش اطلاعات از ذهن دیگران نیز بهره می برد و با گفتگو با دیگران شبکه ای از پردازش گر ها به راه می اندازد.

22-ذهن ماهر در یادگیری خطاهای شناختی را می شناسد و به خوبی پادزهر آنها را به کار می برد. در قسمت بعدی فهرست خطاهای شناختی را مطرح می کنم.

 

مطالب مرتبط:

*مهارت یادگیری-1

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی تهرانی

مهارت یادگیری-1

یکی از مهم ترین شاخصه های یادگیری نچسبیدن به آموخته های سابق است.

کسی که از آموخته های قبلی اش زره ای ساخته و به مصاف هر آموزه ی جدیدی می رود، یک تروریست معرفتی است.

اگر او را میان منابع شناخت بخش نظیر کتاب ها و مقاله ها و تجربیات و شواهد شخصی و اجتماعی رها کنیم مدام به جمع آوری شواهدی به نفع آموخته های پیشین اش خواهد پرداخت.

او پس از یک دوره ی آموزشی یا یک تجربه ی کاری به شما خواهد گفت که چقدر در اعتقادات قبلی اش راسخ تر شده و چطور زمین و زمان به زبان آمده تا شواهدی در تائید آموخته های قبلی اش پیدا و به او ارائه کند.

اما کسی که مهارت یادگیری را داشته باشد وقتی با منابع شناختی روبرو می شود به هیچ وجه گارد ندارد. او زره پولادین از آموخته های پیشین اش به تن نکرده و از آموخته های قبلی اش گرزی نساخته تا بر سر این و آن بکوبد و هر آموزه و تحربه و شاهد جدیدی را نفی کند.

او بیش از آنکه به دنبال شواهد تایید کننده برای آموخته های سابقش باشد به دنبال مثال نقض و شواهد رد کننده ی آنهاست.

او روز به روز از واژه های مطلق کمتر استفاده می کند. به مرور واژه هایی مانند همیشه، قطعا، بدون شک و... از دایره لغات اش حذف می شود.

به راحنی با نسبی بودن مسائل کنار می آید. و ریشه ی مسائل مختلف را در چندین و چند جای مختلف جستجو می کند و در مورد بسیاری از امور ابراز بی اطلاعی یا کم اطلاعی یا عدم تسلط می کند.

اگر همیشه مسئله ای را از راه خاصی حل می کرده کاملا آماده است تا از راه های جدید نیز آن را حل کند. 

به سراغ یک کتاب یا مقاله در زمینه های مورد علاقه ی تان بروید. و پس از خواندن آن نتایج اش را در کاغذی یادداشت کنید. اگر در یادداشتتان مرتب از اینکه پیش از این نیز از مبانی کتاب یا مقاله مطلع بودید ابراز خوشحالی کرده اید و یا فهرستی از خطاها و کم و کاستی های آن نوشتار تهیه کردید احتمالا در مهارت یادگیری ضعف دارید.

اما اگر در یادداشتتان بیشتر به چیز های جدیدی که از آن نوشتار آموخته اید اشاره کرده باشید و فهرستی از نکاتی که قبلا کمتر در نظر می گرفتید تهیه کرده اید احتمالا در مهارت یادگیری موفق هستید.

... با کمک فکری شما ادامه دارد... 

 ----

پ.ن: من باور قطعی دارم که تنها شکل واقعی آموزش، خودآموزی است. (آیزاک آسیم اف)

----

بعد التحریر:

دوست گرامی "انصار امینی" به هرمنوتیک اشاره کرد لذا لازم است در این باب هم قدری گفتگو کنیم:

هرمنوتیک و پیش فرض های معرفتی چیزی ناگزیر و ناگریز است. اما در ماهیت هرمنوتیک سیالیّت و روزآمدی نهفته است. 

سخن در این نیست که داشته های قبلی را به کلی به کناری نهاده و به دانش های جدید رو بیاوریم. بلکه سخن این است که به معرفت های پیش فرض نچسبیم! میان رها کردن و نچسبیدن فرق بسیار است.

گاه با سلاح معرفت های قبلی به مصاف معرفت های جدید می رویم گاه به استقبال آنها.

گاه از چراگاه معرفت فربه تر از قبل بر می گردیم و تنها شواهد تایید گر را فیلتر می کنیم. گاه به همان میزان که شواهد تائید گر یافتیم شواهد ناقض (مثال نقض) هم می یابیم.

بدون شک کسی که از معرفت های پیشین اش فیلتر ساخته، معرفت های جدید را به مسلخ می برد.

گاه هویت مان را به برخی عقاید و معرفت ها گره می زنیم خب بدون شک هرگز نخواهیم توانست به راحتی هویت مان را تغییر بدهیم. معرفتی که به هویت تبدیل شده باشد استحاله شده و منجمد شده.

یکی از کارکردهای دستگاه های تبلیغ دینی این است که در همان قدم نخست معرفت را در ما تبدیل به هویت می کنند. یعنی شناختی که به ما در رهگذر معرفت دینی می دهند با شخصیت و کیستی ما گره می خورد. اینجا ست که معمولا تغییر دین به ندرت اتفاق می افتد و گفتگو میان ادیان بیشتر شبیه شوخی است.

مگر آنکه عنصر هویت بخشی را از ادیان حذف کنیم و ما و مجموعه ای از آموزه ها تنها بمانیم. اینجاست که تازه فرآیند یادگیری آغاز می شود. 

عموم انسان های دین دار وقتی به محضر دین می روند به یادگیری مشغول نمی شوند بلکه عقیده مند و باور مند می شوند. و بدین صورت شخصیت و کیستی خود را تعریف می کنند. عقیده و باور با یادگیری بر سر مهر نیست و  اصولا خروجی دستگاه تبلیغ دین، انسان هایی با مهارت یادگیری نیست.

مادام که معرفت های پیشین ما سنگ محکی مطلق برای راستی آزمایی مدعاهای دیگران باشد در مسیر یادگیری قرار نخواهیم گرفت. معرفت های پیشین ما به ما کمک می کنند که چگونه به استقبال معرفت های جدید برویم. گاه در همان برخورد نخست درمیابیم که پیش فرض های شناختی مان را باید اصلاح و ترمیم کنیم.

...باز هم ادامه دارد...

 

مطالب مرتبط:

*مهارت یادگیری-1

*موانع یادگیری-1 (تعمیم)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی تهرانی

با درد بی درمان بساز و برقص

روز و شبت یکی شده و از همه سو فشار و سختی بر تو می بارد.

کسی می گوید دعا کن! از خدا بخواه کارهایت ردیف شود و مشکلاتت حل شود.

پیش خودت می گویی خدا؟ یعنی از چه کسی باید بخواهم کارهایم را ردیف کند و مشکلاتم را حل کند؟

کسی می گوید: خدا! خالق تو و دیگران. آفریننده و ایجاد کننده ی همه چیز.

با خودت می گویی او چرا باید حرف مرا گوش بدهد؟ اگر کارهایش روی حساب و کتاب است که نباید در کارش دخالت کرد. اگر هم زیاد حساب و کتاب ندارد و منتظر نشسته تا ببیند من از او چه می خواهم که عجب خدای بی عرضه و دهن بینی.

تازه چرا او باید حرف مرا گوش بدهد(دعای مرا مستجاب کند) چرا حرف دیگران را گوش ندهد؟ (آنها هم دوست دارند کارشان ردیف شود و مشکلاتشان حل شود) شاید اگر حرف دوست، همسایه، فامیل، همکار و... را گوش بدهد کار من بیشتر بیخ پیدا کند. 

شاید اگر حرف مرا گوش کند کار بقیه خراب شود.

کسی می گوید: خب کارهای خدا همه اش روی حساب است اما گاهی اوقات ما خودمان خراب کاری می کنیم.

با خودت می گویی: خب پس بهتر است خدا عقلم را زیادتر کند که خراب کاری نکنم. نه اینکه برود دست به ترکیب موجودات دیگر بزند تا زندگی بر کام من شود.

کسی می گوید: اصلا خدا گاهی عمدا اوضاع را سخت می کند تا تو بروی به درگاهش و دعا کنی و به او نزدیک شوی و...

می گویم: یعنی این خدا انقدر مرا دوست دارد؟ اگر او انقدر مرا دوست دارد که اوضاع را طوری برنامه ریزی کرده که مرا به خودش بچسباند. منم مخلص اش خواهم بود. اصلا منم این اوضاع به هم ریخته و سخت را دوست دارم چون موجب نزدیکی من به خدا می شود. شاید اگر دعا کنم و خدا حرفم را گوش بدهد از او دورتر شوم.

کسی می گوید: چه می دانی شاید این اوضاع آنقدر بر تو سخت باشد که برعکس شود و تو را از خدا دورتر کند.

با خودت می گویی: حالا که هیچ چیز معلوم نیست بهتر اینست که من چیز خاصی نخواهم. و همه چیز را حواله دهم به همان کس که او را "خدا" می نامند.

بهتر است انقدر شلنگ تخته نندازم و آرام بگیرم و تسلیم شوم. حتی بهتر از بهتر اینست که به هر وضعی که پیش آید راضی و خوشنود باشم.

حالا که دست من به چرخ گردون نمی رسد. حالا که عقل من به نهایت سود و زیانم نمی رسد. حالا که دوست و دشمنم را نمی شناسم. پس همان بهتر که تسلیم آنچه روزگار (تو بگو خدا) برایم رقم می زند بشوم.

و در نمایشی که او نمایش نامه اش را نوشته بازی کنم. و خوب بازی کنم. و با عشق بازی کنم.

کسی می گوید: این یعنی بی مسئولیتی این یعنی دست روی دست گذاشتن.

با خودت می گویی: من کار خودم را می کنم. نقش خودم را ایفا می کنم. اما به چیزهایی که خارج از قدرت و دانش من است کاری ندارم و دخالتی نمی کنم.

من نقش خودم را بازی می کنم و جهان هم نقش خودش را.

بی مسئولیت کسی است که مدام می خواهد کارگردان نقشش را عوض کند. یا نقش دیگران را عوض کند.

اگر کارگردان آدم فهمیده و با تجربه ایست نباید در کارش دخالت کرد.

اما حتی اگر کارگردان فهمیده و با تجربه هم نباشد، خود رای و مستبد که هست.

پس چه بهتر که با او کنار بیایم و با عشق نقش اجباری ام را بازی کنم.

و اگر نه فهمیده است و نه خود رای. پس عجب خدای نفهم و دهن بینی است. بهتر آنکه زیاد درباره مسائل زندگی با او صحبت نکنم و مشورت ندهم و بروم خودم کار خودم را انجام بدهم.

با خودت می گویی: من فقط دستم به خودم می رسد پس نمی توانم نتایج کارهایم را تضمین کنم.

پس بهتر است نتیجه را هر چه شد بپذیرم.

بهتر است با لذت و عشق کار خودم را بکنم و با لذت و عشق نتیجه اش را به جان بخرم.

کسی می گوید: این که نشد راهنمایی ببم!

می گویی: به حق حق همینه؛ به حق حق درد بی درمونیه

+اینجا را ببینید و بشنوید

 

نتیجه:

دعا می کنی: "ای هستی(خدا)، اگر با تو نجوا می کنم دلیلش اینست که تو را دوست دارم. پس زیاد به حرف هایم و آنچه در دعاهایم از تو می خواهم کاری نداشته باش. متشکرم."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی تهرانی

سوره ی صبر

وای بر صبوران 
وای بر کسانی که بر درد و رنج هایشان صبر پیشه می کنند
آنها کسانی هستند که بر درد و رنج صبر می کنند اما بر مسیر درمان و بهبود صبر نمی کنند
به آنها بگو در درد و رنجی جاودان خواهند ماند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱
مهدی تهرانی